داستان شیرین

سلام،
من دکتر شیرین ولی‌زاده هستم؛ روانشناس، مشاور و کارآفرینی که مسیر زندگی حرفه‌ای‌اش را با عشق به انسان و باور به توانمندی‌های درونی او آغاز کرد.

از همان سال‌های نخست تحصیل در رشته روانشناسی، همیشه با یک پرسش اساسی همراه بودم:
چگونه می‌توان به انسان کمک کرد تا نه فقط از رنج و اضطراب عبور کند، بلکه به کیفیتی تازه از زندگی برسد؟

پاسخ من به این پرسش، در گذر زمان شکل گرفت—از تجربه در مهدکودک و مشاهده‌ی رشد کودکان، تا پژوهش‌های تخصصی در روانشناسی تربیتی، و از اتاق مشاوره تا عرصه‌ی صنعت سلامت.

آغاز مسیر حرفه‌ای

در سال ۱۳۷۹ تحصیل خود را در رشته روانشناسی آغاز کردم و هم‌زمان در مهدکودک به عنوان مربی فعالیت داشتم. این تجربه‌ی اولیه، درک عمیقی از رشد انسان، آموزش و ارتباط را در من شکل داد.

در ادامه، با گذراندن دوره‌های کارورزی نزد اساتید بزرگ روانشناسی، و آغاز فعالیت‌های هنری در زمینه‌ی نقاشی و مجسمه‌سازی، مسیر درونی‌تری را در شناخت انسان آغاز کردم—مسیر تلفیق احساس، خلاقیت و آگاهی.

در سال ۱۳۸۳ وارد مقطع کارشناسی ارشد شدم و پس از دفاع پایان‌نامه در ۱۳۸۴، با دریافت پروانه نظام روانشناسی فعالیت حرفه‌ای خود را در کلینیک‌های روانشناسی آغاز نمودم.

از آموزش تا کارآفرینی در حوزه روان

به‌زودی فهمیدم که رسالت من فقط در درمان خلاصه نمی‌شود. آموزش، آگاهی و رشد اجتماعی نیز بخشی از سلامت روان‌اند.
در همین راستا، مؤسسه پردیس راز شیرین و سپس آکادمی پیشرفت شیرین را پایه‌گذاری کردم تا بستری برای ارتقای مهارت‌های فردی، تحصیلی و خانوادگی ایجاد شود.

در سال‌های بعد، تلاش‌های علمی و آموزشی‌ام منجر به کسب عنوان نخبه کشوری (۱۳۸۹) و پژوهشگر سال ایران (۱۳۹۰) شد.

با تکیه بر همین تجربه‌ها، در سال ۱۳۹۵ پانسیون تحصیلی–رفتاری ویژه کودکان و نوجوانان و در سال ۱۳۹۶ پانسیون مطالعاتی شیرین را افتتاح کردم. هم‌زمان، تحصیل خود را در مقطع دکتری روانشناسی تربیتی آغاز کردم و در سال ۱۴۰۰ با موفقیت از رساله‌ی خود دفاع نمودم.

در ادامه، در سال ۱۴۰۱ افتخار پذیرش در دوره پسا‌دکتری دانشگاه علامه طباطبایی را به دست آوردم.

تولد «زندگی شیرین»

ثمره‌ی سال‌ها تجربه، پژوهش و عشق به انسان در سال ۱۳۹۹ به شکل‌گیری مرکز مشاوره و روانشناسی زندگی شیرین انجامید.
این مرکز بر پایه‌ی سه اصل آگاهی، رشد و توانمندسازی شکل گرفت.در «زندگی شیرین»، هدف تنها درمان نیست، بلکه ساختن فضاهایی امن برای یادگیری، پذیرش و بازآفرینی خویشتن است.اینجا، علم روانشناسی در کنار تجربه و عشق قرار می‌گیرد تا انسان بتواند به تعادل ذهنی، عاطفی و اجتماعی برسد.

از روان تا صنعت سلامت

من همیشه باور داشتم که سلامت روان، از سلامت جسم و جامعه جدا نیست.
روانی آرام، بدون بدنی سالم دوام نمی‌آورد، و بدنی سالم در محیطی ناسالم معنا ندارد. این سه ساحت—ذهن، جسم و زیست‌بوم—به‌هم تنیده‌اند و کیفیت زندگی انسان را شکل می‌دهند.

در سال‌هایی که به عنوان روانشناس کار می‌کردم، بارها دیدم که درمان روانی، اگر در بستر سلامت جسمی و تغذیه‌ی درست قرار نگیرد، ناپایدار می‌شود. از سوی دیگر، بسیاری از مشکلات جسمی، ریشه در فشارهای روحی و روانی دارند. همین نگاه کل‌نگر، مسیر من را از مرزهای اتاق مشاوره فراتر برد؛ به دنیایی که سلامت را نه به‌عنوان یک تخصص مجزا، بلکه به‌عنوان یک سیستم یکپارچه می‌بیند.

من به این نتیجه رسیدم که برای بهبود واقعی کیفیت زندگی انسان، باید از چند زاویه هم‌زمان عمل کرد:
با روانشناسی، ذهن را التیام داد؛
با داروسازی، جسم را حمایت کرد؛
و با تغذیه‌ی سالم و پایدار، پیوند میان انسان و طبیعت را تقویت نمود.

با همین باور، ایده‌ی شکل‌گیری هلدینگ سلامت‌محور شیمج‌کو در ذهنم شکل گرفت—مجموعه‌ای که به جای تمرکز بر یک بخش از سلامت، به ارتباط میان تمام اجزای آن می‌پردازد.

شیمج‌کو بر پایه‌ی پیوند میان روان، جسم و طبیعت بنا شد.
برای من، این شرکت فقط یک نهاد اقتصادی نیست؛ بلکه تحقق رؤیایی است که سال‌ها در مسیر مشاوره، آموزش و پژوهش در ذهنم پرورده بودم:
رؤیای ایجاد یک نظام سلامت انسانی، اخلاق‌محور و پایدار.

در شیمج‌کو، ما سلامت را از زاویه‌ی انسانی می‌فهمیم—سلامتی که از آگاهی آغاز می‌شود، در رفتار و سبک زندگی جاری می‌گردد، و در صنعت و سیاست‌گذاری به بلوغ می‌رسد.

امروز، شیمج‌کو سه زیرمجموعه‌ی تخصصی را در بر می‌گیرد:

  • تالیا فارمد، در حوزه‌ی داروسازی انسانی و دامپزشکی، که مأموریتش تولید داروهایی مؤثر، ایمن و در دسترس است؛

  • دانادی، در حوزه‌ی خوراک دام، طیور و آبزیان، که بر تغذیه‌ی علمی و پایداری زنجیره‌ی غذایی تمرکز دارد؛

  • و مرکز روانشناسی زندگی شیرین، که همچنان قلب تپنده‌ی این مسیر است—جایی که انسان و روان او در کانون توجه قرار دارند.

من بر این باورم که آینده‌ی سلامت، در هم‌افزایی میان علوم انسانی و علوم زیستی نهفته است.


در جهانی که روزبه‌روز صنعتی‌تر می‌شود، ما بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم انسان را در مرکز علم و صنعت قرار دهیم.
و شیمج‌کو، تلاشی است در همین مسیر؛ برای ساختن نظامی که در آن سلامت، از درمان فراتر رود و به فرهنگ زندگی تبدیل شود.

زندگی زمانی معنا پیدا می‌کند که به جای ترس از تغییر، به رشد درون خود اعتماد کنی، جایی که روان، آگاهی و تجربه دست در دست هم می‌دهند تا تو را به نسخه‌ای آرام‌تر و قدرتمندتر از خودت تبدیل کنند.

امروز، به‌عنوان یک روانشناس، پژوهشگر و مدیر یک هلدینگ سلامت‌محور، به آینده‌ای نگاه می‌کنم که در آن سلامت، رفاه و آگاهی نه یک امتیاز خاص، بلکه حقی در دسترس تمام انسان‌ها باشد. آینده‌ای که در آن، مرز میان روان، جسم و جامعه از میان برداشته می‌شود و انسان می‌تواند در هماهنگی با طبیعت و محیط خود زندگی کند.

برای من، سلامت فقط نبودِ بیماری نیست؛ مفهومی است گسترده‌تر که در پیوند میان ذهن و بدن، رفتار و محیط، و فرد و جامعه معنا می‌یابد. سلامت یعنی وقتی انسان بتواند در آرامش تصمیم بگیرد، با آگاهی انتخاب کند و در مسیر رشد، خودش را بازآفرینی نماید. سلامت یعنی جامعه‌ای که در آن آموزش، درمان و پیشگیری، در کنار هم و نه در تقابل با یکدیگر عمل می‌کنند.

در جهان امروز که سرعت، رقابت و استرس بخشی از زندگی روزمره شده‌اند، بیش از هر زمان دیگری به نگاهی جامع‌تر به مفهوم سلامت نیاز داریم؛ نگاهی که هم به روان انسان احترام بگذارد، هم به بدن او، و هم به زمین و زیست‌بومش. من باور دارم که توسعه‌ی واقعی، زمانی اتفاق می‌افتد که انسان، محور همه تصمیم‌ها باشد—از طراحی دارو تا آموزش، از سیاست‌گذاری سلامت تا حمایت از حیوانات و طبیعت.

تمام تلاش من در سال‌های گذشته، ساختن و هدایت مجموعه‌هایی بوده است که بتوانند این نگاه انسانی و علمی را در عمل به واقعیت تبدیل کنند؛ مجموعه‌هایی که در آن دانش، اخلاق، نوآوری و مسئولیت اجتماعی در کنار هم قرار می‌گیرند تا به جای درمان موقتی، راهی برای رشد پایدار ایجاد کنند.

من رؤیای جهانی را در سر دارم که در آن، کیفیت زندگی انسان‌ها نه یک امتیاز لوکس، بلکه حق مسلم هر فرد باشد، جهانی که در آن هر کودک فرصت یادگیری، هر بیمار امید درمان، و هر انسان امکان رشد و شکوفایی را داشته باشد و هر روز، با تمام توانم، برای ساختن آن جهان تلاش می‌کنم.

آخرین مقالات